سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 مُردم

می خواستم بودی و نگاهت می کردم و جان می دادم.

می خواستم بودی و نگاهم می کردی و جان می دادم.

نازنین لحظه های پرالتهاب، چرا برای مُردنم هم نیامدی؟

حالا زنده ام ولی انگار . . .

نفس می آید و می رود.ولی در کالبدی که روحی ندارد.

درد شکست، تلخی اش زیاد است.

زمین خوردن آن هم این چنین،زخم هایش می سوزانند دل آدم را.

نبودنت در مُردنم بود و خودت. . .

کاش تو بودی.

کاش باران نمی آمد.


| نوشته شده توسط مجنون در شنبه 86/5/6 و ساعت 10:22 صبح | دلبرکم چیزی بگو به من که گرم هق هقم()
 
بالا